آمار پاک نوشته | هفته سوم خرداد ۱۳۹۰

انعقاد پیمان استراتژیک، برای ماندن در افغانستان

محسن پاک آیین رئیس ستاد افغانستان وزارت خارجه در پاسخ به این سوال خبر آنلاین مبنی بر اینکه آمریکایی ها چه زمانی خروج از افغانستان را آغاز می کنند گفت : آنها قصد دارند با انعقاد یک پیمان استراتژیک در آنجا ماندگار شوند.
براساس آنچه آمریکا و ناتو پیشتر اعلام کرده بودند خروج از افغانستان باید تا اواخر سال جاری در دستور کار آنها قرار گیرد و نهایتا آخرین بخش از نیروهای نظامی خارجی در سال 2014 از این کشور خارج شوند. کشته شدن اسامه بن لادن، آنگونه که آمریکایی ها از آن به عنوان یک دستاورد بزرگ نام می برند از یکسو و اجماع عمومی بر سر وادار کردن طالبان به ورود در ساختار قدرت برای تشکیل یک دولت فراگیر در افغانستان لزوم خروج نیروهای خارجی از این کشور را بیش از گذشته می کند. با این همه هنوز اقدامی عملی در جهت خروج نظامیان ناتو از افغانستان دیده نمی شود. محسن پاک آیین، رئیس ستاد افغانستان وزرات امور خارجه به سوالات ما در این باره پاسخ داده است. پاک آیین معتقد است که آمریکایی ها گویا قرار نیست از افغانستان خارج شوند و قصد دارند با انعقاد یک پیمان استراتژیک نظامی حضور خود در این کشور را دراز مدت و یا حتی دائمی کنند.

سال 2011 به نیمه رسیده است و همانگونه نیروهای ناتو پیشتر اعلام کرده بودند از اواسط این سال باید به تدریج نیروهای خود را از افغانستان خارج کنند اما گویا قرار نیست چنین اتفاقی بیفتد.
بر اساس توافق ناتو و افغانستان در اجلاس ناتو در لیسبون در سال 2010 قرار شد که نیروهای خارجی از سال 2011 تا سال 2014 از افغانستان خارج شده و بتدریج برقراری امنیت در این کشور را به دست نیروهای امنیتی افغانستان بسپارند. اما متاسفانه همانگونه که اشاره کردید ما در عمل هنوز با اقدامی جدی مبنی برخروج این نیروها مواجه نیستیم.

تعلل نیروهای ناتو در خروج از افغانستان چه تبعاتی را در پی خواهد داشت؟
آمریکا و ناتو قول داده اند که از افغانستان خارج شوند. آنها خود نیز به خوبی می دانند که حضورشان در افغانستان بیش از این مایه تنش و حل نشدن مناقشات داخلی است. چند روز پیش ما شاهد بودیم که حامدکرزی رئیس جمهور افغانستان نیز به طور رسمی اعلام کرد اگر اقدامات ناتو که منجر به کشته شدن غیرنظامیان این کشور می شود ادامه پیدا کند آنها را به عنوان اشغالگر تلقی خواهند کرد. بدیهی است که تعلل کشورهای ناتو بخصوص آمریکا یکی از علل تشدید ناامنی های اخیر در افغانستان شده است از سوی دیگر طبیعی است که کشورهای همسایه افغانستان نیز مایل به حضور نیروهای خارجی در افغانستان نیستند. جمهوری اسلامی ایران و اکثر کشورهای صلح طلب همسایه و منطقه از دخیل شدن مردم افغانستان در تامین امنیت این کشور و خروج نیروهای خارجی استقبال می کنند و این اقدام را در جهت کاهش تهدیدات امنیتی در منطقه می دانند.

برخی از تحلیلگران براین باورند که با کشته شدن اسامه بن لادن و تضعیف القاعده که منجر به جدایی طالبان از این گروه تروریستی می شود دیگر بهانه ای برای حضور نظامیان آمریکایی در افغانستان نیست، آیا فکر نمی کنید که آمریکایی ها اساسا قصد خروج از این کشور را نداشته باشند؟
این موضوع خارج از تصور نیست. یعنی براساس شواهد و قرائن اینگونه بر می آید که آمریکایی ها قصد واقعی برای خروج از افغانستان را ندارند. حتی اخباری مبنی بر انعقاد پیمان استراتژیک نظامی بین آمریکا و افغانستان به گوش می رسد که نشان می دهد آمریکا جهت تحقق اهداف فرامنطقه ای ، قصد دائمی کردن حضور نظامی خود در افغانستان را داشته و موضوع ریشه کنی تروریسم تنها بهانه ای برای حضور ایالات متحده در افغانستان و منطقه بوده است. یک پرسش مهم در اینجا این است که آمریکا و ناتو در طول قریب به یک دهه حضور همه جانبه در افغانستان به کدامیک از اهداف اولیه خود از جمله ریشه کنی تروریسم ، محدودیت تولید و قاچاق مواد مخدر و تضعیف طالبان نائل شده اند ؟ با آنکه دهها کشور نیروی نظامی خود را در اختیار آمریکا قرار داده اند ، این کشور به عنوان مدیر بحران چه اقدام مثبت امنیتی انجام داد که اینک درصدد حضور نظامی دائمی در افغانستان می باشد. چرا علیرغم حضور نظامیان ناتو و آمریکا دایره ناامنی هر روز در سطح افغانستان و مرزهای آن با کشورهای همسایه گسترش یافته است ؟ شما می دانید که سال 2010 از سوی گروه های مدافع حقوق بشر مرگبارترین سال در افغانستان نام گرفت. سال 2011 نیز با تلفات پرشمار غیرنظامیان آغاز و ادامه یافت. طی ماههای اخیر بیش از 100 نیروی نظامی ناتو و قریب به 200 نفر غیرنظامی درحوادث خشونت بار افغانستان کشته شده اند. پرسش اساسی این است که چه کشوری پاسخگوی تبعات و خسارات جانی و مالی ناشی از حضور ناتو و آمریکا درافغانستان است؟

امضاء چنین پیمانی میان آمریکا و افغانستان به معنی مشروعیت دادن به حضور دائمی یا بلند مدت آنها در افغانستان است. در این صورت منطقه با چه مشکلاتی مواجه خواهد شد؟
قطعا امضای این پیمان تلاش های دولت افغانستان و کشورهای منطقه برای استقرار صلح در افغانستان را به دلایل زیر تحت تاثیر قرار می دهد:

نخست اینکه ایجاد پایگاه های نظامی خارجی با جهت گیری کلی دولت افغانستان و جامعه جهانی در مسیر تمرکز بر راه حل های صلح آمیز مغایرت دارد.

دوم اینکه ایجاد پایگاه های نظامی خارجی موجب پایداری افراط گرایی در منطقه شده و امکان سرباز گیری افراطیون را افزایش می دهد.

سوم، تاکنون تروریسم تهدید مشترک کشورهای منطقه و فرا منطقه بوده و در میان این کشورها اجماعی برای مبارزه در این زمینه وجود داشته است. این اجماع با تاکید بر ایجاد پایگاه های نظامی خارجی تضعیف شده و تهدید حضور این پایگاه ها در کنار تهدید ناشی از تروریسم قرار خواهد گرفت و افغانستان تبدیل به تهدید مضاعف برای کشورهای منطقه خواهد شد.

موضع ایران در قبال این پیمان چیست؟
جمهوری اسلامی ایران ضمن حمایت از روند انتقال امنیت به مردم افغانستان ، انعقاد پیمان استراتژیک نظامی بین آمریکا و افغانستان را یک اقدام بسیار خطرناک برای امنیت افغانستان و منطقه می داند.ما معتقدیم به دلیل تهدیدات جدی امنیتی ناشی از انعقاد این پیمان برای منطقه و همسایگان افغانستان ،جامعه جهانی باید نهایت توجه خود را به این اقدام که صلح پایدار در منطقه را تهدید می کند،داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران آماده ادامه مذاکره و تبادل نظر با کشورهای منطقه به صورت دوجانبه و چندجانبه جهت یافتن راهکارهای سازنده برای خنثی کردن تهدیدات امنیتی آمریکا در منطقه است.

تحلیلی وجود دارد که اگر آمریکا و ناتو از افغانستان خارج شوند، طالبان مجددا به قدرت خواهد رسید و این موجب تقویت افراط گرایی خواهد شد؟
ممکن است کسانی چنین تحلیلی داشته باشند که خروج نیروهای بیگانه از افغانستان منجر به از بین رفتن حاکمیت کنونی افغانستان و روی کار آمدن طالبان خواهد شد ولی واقعیت این است که روی کار آمدن طالبان درگذشته جز باحمایت های آمریکا و متحدین وی میسر نبوده و درآینده هم سلطه مجدد طالبان منوط به حمایت آمریکا و غرب خواهد بودکه با توجه به شرایط فعلی این اتفاق نخواهد افتاد.ما که از نزدیک ناظر تحولات افغانستان هستیم فکر نمی کنیم طالبان مجددا در افغانستان به قدرت برسد.در واقع اگر ناتو و آمریکا مانع نشوند،کشورهای منطقه بخصوص همسایگان افغانستان می توانند در مسیر آشتی ملی در این کشور نقش سازنده ای ایفا کنند.

تأثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات آسیای جنوب شرقی

در مورد تأثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات آسیای جنوب شرقی ، بر اساس تحقیق آقای دکتر اسماعیل مارسینکوفسکی استاد دانشگاه بین‌المللی اسلامی مالزی که تحت عنوان "از اصفهان تا آیوتایا" در ماه مارس 2004 چاپ شده است،به دنبال پیدایش هسته‌های سیاسی که در پی شکل‌گیری تمدن اسلامی بخصوص پس از یورش ترک‌ها و مغول‌ها در قرون 10 تا 13 میلادی به وجود آمدند، زبان عربی که در همه جا معمول بود جای خود را به زبان فارسی داد. زبان فارسی از آن پس همچون یک گویش مختلط و به عنوان پیش برنده تمدن اسلامی در ایران، آناتولی، آسیای مرکزی و شبه قاره هند همه گیر شد.در نتیجه، حدود زبان عربی که دیگر برای مردم عادی قابل فهم نبود در حد نماز و مناجات‌ها باقی ماند. تأثیر زبان فارسی در مسلمان کردن مردم شبه قاره هند از نمونه‌های بارزی است که باید در این مجال مورد تأمل قرار بگیرد. از دیگر موارد تأثیر زبان فارسی می‌توان به مبادلات فرهنگی خاورمیانه و بالاخص ایران با منطقه آسیای جنوب شرقی در قبل از اسلام، یعنی دوره ساسانی، نام برد. بر اساس تحقیق آقای مارسینکو فسکس،نفوذ ایرانیان حتی در لغات زبانهای مالایی  و تایلندی از قرن 16 قابل تشخیص است.در زبان تایلندی کلماتی که دارای ریشه فارسی هستند وجود دارند. کلماتی همچون درک کلاپ (مثل گلاب) به معنی گل رز که از ریشه فارسی گرفته شده‌اند. علاوه بر این، در کلمات کلم پلی (گل کلم) و کلم درک (کلم) ریشه فارسی کلم وجود دارد. "کلم درک" در زبان تایلندی دقیقاً معادل کلمه فارسی گل کلم است. اصطلاح تایلندی برای کلمه خالص نیز دارای ریشه فارسی «ناب» است. ولی یکی از مهم‌ترین کلمات عاریتی فارسی در زبان تایلندی اصطلاح فارنگ(فرنگ)است که به اروپاییان اطلاق می‌شود .کلمه‌ای که برای هر جهانگردی که چند روزی در تایلند اقامت کند آشنا است. ریشه این کلمه به زمان جنگ‌های بین اعراب و دشمنان خارجی (فرنگیش ) بر می‌گردد. بدون شک، تاریخ ورود این کلمات فارسی را باید در زمانی جست‌وجو کرد که گروه موفقی از تجار فارسی زبان از قرن 16 به این طرف در آیوتایا پایتخت آن زمان سیام سکونت داشتند. دکتر اسماعیل مارسینکوفسکی در کتاب "از اصفهان تا آیوتایا " معتقد است که مهاجران ایرانی نقش بسیار مهمی در سیام قرن هفده ایفا کردند. به خصوص در زمان شاه نارای که از 1656-1688 تاج سلطنت را بر سرداشت ایرانیان دارای مقامات عالی رتبه درباری و مقامات محلی بودند.اوج فعالیت ایرانیان در تایلند زمانی بود که دولت‌های صفوی و سیام در نیمه دوم قرن هفده به تبادل مقامات سفارتخانه‌ای پرداختند. آخرین آن هم البته هیاتی بود که از طرف شاه صفوی منشی آن هیات، ابن محمد ابراهیم، گزارش آن سفر را در کتابی به نام کشتی سلیمان گردآورده است. در خلال چند دهه اخیر چندین مطالعه ارزش‌مند در این زمینه انجام شده‌است. ولی کار یکی از دوستان و همکاران من در وزارت امورخارجه یعنی آقای خوش هیکل آزاد را که خود به زبان‌های مالایایی و اندونزی تسلط دارد ، از لحاظ تحقیقاتی جامع‌تر از بقیه است. کلمات عاریتی عربی و سانسکریت در گویش قدیم و جدید  بسیار بیش از کلماتی هستند که اصالت فارسی آنان مشخص شده است. ولی استفاده مکرر از لغات فارسی در کلمات روزمره هم‌چون انگور و دیوان  نشان از این دارد که حضور زبان فارسی در زبان تائی قابل انکار نیست. در ارتباط با نفوذ ایرانیان باید به حمزه فنصوری اصلی‌ترین اشاعه دهنده تفکر وحدت الوجود نیز اشاره داشت. حمزه فنصوری در آیوتایا پایتخت سابق تایلند که محل زندگی جامعه‌ای از شیعیان تاجر اهل ایران بود، متولد شده است. وی در یکی از شعرهایش به زبان مالایایی، وقتی درباره محل تولدش، شهر ناو (آیوتایا) سخن به میان می‌آورد می گوید  شهر ناو جایی است که او وجود دوباره پیدا می‌کند، وجودی که او را به طرف جاده عرفان هدایت می‌کند. او نه تنها با زبان مادریش بلکه با گویش‌های عربی و فارسی نیز آشنایی داشته است. می‌توان مدعی شد او با ادبیات کهن فارسی همچون کارهای عبدالرحمن جامی نیز مانوس بوده است. فنصوری در چندین کار از امام اول شیعیان حضرت امام علی (ع) نام برده است و به نظر بسیاری از محققان از جمله مارسینکوفسکی ، حمزه فنصوری بسیار پیش از آن به مذهب شیعه گرویده بود. وی در کتاب تاریخ ارتباطات ایران و سیام آورده است که در قرون 16 و 17 شیعیان دوازده امامی در سیام دارای مرکزیت بوده اند.