آمار پاک نوشته | هفته دوم تیر ۱۳۹۱

مهدویت , تفکرات افراطی غرب و رسالت ما

ایجاد جامعه ای مبتنی بر عدالت و کرامت انسان و خاتمه ظلم وستم در پایان تاریخ از مسایل اساسى اندیشمندان جهان بوده و ادیان گوناگون، وقوع حتمى و قطعى آن را خبر داده اند. بر اساس تعالیم انبیا و نویدهاى کتب آسمانى، چشم انداز آینده جهان و سرنوشت بشر روشن است. تمام ادیان و آئین های بزرگ جهان، اعم از اسلام ،مسیحیت و یهود ، از مصلحى که در پایان جهان ظهور خواهد کرد و شالوده حکومت واحد جهانى را، بر اساس عدالت و آزادى بنیان خواهد نهاد خبر داده اند.
دریک قرن گذشته یک جریان انحرافی تحت نام “مسیحیان توراتی” یا “یهودیان انجیلی” در بین پروتستان ها رشد کرده که مورد تائید اکثر مسیحیان نیز نمی باشند.این جریان نوظهور اعتقاد دارد که تا قبل از پایان زمان، آینده ای هولناک و تاریک در پیش روی بشرخواهد بود و پیش از ظهور دوباره مسیح، صلح درجهان هیچ معنائی ندارد.
بر اساس این باور،مسیحیان برای تسریع درظهور مسیح باید مقدمات جنگ بزرگی به نام” آرماگدون ” را فراهم نمایند. آنان می گویند لشکرى از دشمنان مسیح(ع) که بدنه اصلى آن از میلیونها نظامى تشکیل یافته، از عراق حرکت مى‏کند و پس از گذشتن از رود فرات – که در آن زمان به خشکى گراییده است – به سوى خاورمیانه رهسپار مى‏شود . اما نیروهاى مؤمن به مسیح (ع) راه این لشگر را سد کرده و در منطقه ای به نام “آرماگدون” آن ها را شکست خواهند داد و مسیح (ع) براى بار دوم از جایگاه بلند خود بر زمین فرود مى‏آید و صلح جهانى را برقرار مى‏کند. آنان برای تحقق این امر جنگ،خشونت و ویرانی را ضروری و مباح شمرده ، در تبلیغات خود از مسیحیان و بخصوص سربازان می خواهند که با نثار جان خود ،زمینه ظهور حضرت مسیح(ع) را فراهم کنند .این سربازان اگر در این راه کشته شوند “شهید”محسوب شده و در زمره حواریون مسیح(ع) تلقی می شوند.
با این اعتقاد بود که دولت آمریکا در اوج جنگ سرد موشک های هسته ای قاره پیمای خود را «شمشیرهای جنگ مقدس» نامید و متمایل به استفاده بر علیه عراق درسال 1991 برای فراهم کردن مقدمه جنگ آرماگدون بود.” . رونالد ریگان هم بعد از آن که به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد گفت: ” من از خدا می خواهم به من توفیق دهد که کلید شلیک موشک هسته ای را فشار دهم تا جنگ آرماگدون آغاز شود.این افراد براین باورند که چون بعد از این جنگ و ویرانی، صلح دائمی بر قرار خواهد شد، پس هر فرد مسیحی باید کمک کند تا شرایط ظهور فراهم گردد.بر این اساس یکی ازاین شرایط از دیدگاه مسیحیت صهیونیستی افزایش جنگ و خشونت در جهان است.این مبلغان با آوردن آیه هائی از انجیل نظیر”از جنگها و شایعات جنگها خواهید شنید ؛ ملتى علیه ملتى بر خواهد خاست، و مملکتى علیه مملکت دیگرقیام خواهد کرد.”[1] سعی در تقویت ایدئولوژیکی تفکر جنگ طلبانه خود را دارند. وقوع جنگ درافغانستان ، عراق ، شکنجه اسرا در زندان های ابوغریب و گسترش آن در سطح جهان در این بستر قابل تحلیل هستند . طرفداران این نظریه مردم را متقاعد می سازند که به جای « صلح» باید در پی « جنگ» باشند. این تفکر صرفاً یک بحث تئوریک نیست بلکه بعد عملیاتی دارد و در سیاست خارجی، تبلیغات فرهنگی، زمینه های سیاسی و امنیتی غرب به عنوان یک پشتوانه عملیاتی عمل می کند.در واقع نگاه به پایان تاریخ از سوی مسیحیان افراطی، اصل را بر دشمنی و توطئه نهاده است.

اما نگاه به پایان تاریخ از دیدگاه اسلامی، با وجود آرمان صلح طلبی و عدالت خواهی، آینده ای امیدبخش را به انسان ها نوید می دهد. در نگرش اسلامی که مبتنی بر آموزه های شیعی است ،در پایان تاریخ،یک منجی که نام او مهدی(س) و از فرزندان حضرت محمد (ص) پیامبر اسلام است ظهور کرده و صلح عادلانه را برپا می سازد.این تفکر که به”اندیشه مهدویت” موسوم است یک اندیشه الهی، پویا و صلح جو است.در این تفکر، انتظار ظهور منجی، عامل حرکت ، قیام و مبارزه برای ایجاد یک نظام صالح و مخالف جنگ است.در این نظام، منتظران مصلح خود باید صالح باشند و در جهت استقرار یک نظم جهانی مبتنی بر عدل و صلح و کرامت انسان حرکت نمایند. در تفکر مهدویت نیز پایان تاریخ وجود دارد اما این تفکر با اندیشه پایان تاریخ از نگاه “مسیحیان افراطی” تفاوت دارد. پایان تاریخ از نگاه اسلام، به معنای خاتمه ظلم و استکبار در جهان و آغاز نظامی جدید مبتنی برعدل و نماد صلح عادلانه است. در راه رسیدن به این مدینه فاضله که در آن میزان عدل است،جنگ طلبی، سلطه طلبی وجنگ قدرت ، معنا ندارد . آنچه مهم است ادای تکلیف و تلاش در جهت زمینه سازی دولت حق است . موعود مورد نظر “مسیحیان افراطی” بر اساس انگیزه های سیاسی و با هدف توجیه سلطه نومحافظه کاران پیشین آمریکا، بر جهان ساخته شده و مبتنی بر تحریف آموزه های ادیان الهی است و لذا مروج جنگ است.در حالی که در تشیع ، موعود، یک موجود حاضر و تاثیر گذار است.منتظران حضور منجی را حس می کنند و هر روز انتظار رویت وی را دارند.در واقع رسالت اسلام، جهانی و گفتمان مهدویت نیز استقرار صلح وعدالت در سطح جهان است و چنین بینشی با قطب بندی و خط کشی تبعیض آمیز میان انسان ها هیچ سازگاری ندارد. ایده مهدویت برای آینده تاریخ ، خیر، برکت، نور، هدایت، صلح و هم زیستی را نوید داده، بر بطلان تبعیض در هر چهره ای تأکید دارد و این تفاوت عمده ای میان دو نظریة مهدویت و جنگ تمدن هاست.
دراندیشه مهدویت ، انتظار فرج و خوش بینی نسبت به آینده جهان،یک عامل سازنده ،‌ تعهدآور, نیروزا و انقلاب آفرین است و انسان را برای حاکمیت ارزش‌ها یعنی صلح و دوستی و محو ضدّ ارزش‌ها یعنی جنگ و کینه توزی تشویق می‌کند.بر این اساس پیشنهاد  می بایست به نکات زیر توجه شود:

1- اعتقاد به مهدویت و وجود یک منجی موعود با ویژگی‌هایی که شیعه به آن اعتقاد دارد در عرصه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران باید از جایگاه وِیژه ای برخوردار باشد. کشوری که به اندیشه مهدویت معتقد بوده و در انتظار یک نظام مبتنی بر عدل و صلح می باشد نمی تواند نظم ظالمانه فعلی در عرصه بین الملل را بپذیرد.این کشور می بایست نظام مبتنی بر بی عدالتی را به چالش کشیده و بر ضرورت استقرار یک نظام عادلانه بین المللی در جهان اصرار ورزد. لذا در عرصه فعال سازی دیپلماسی فرهنگی،استفاده از تریبون های بین المللی برای افشای نقاط منفی نظم فعلی در جهان ومعرفی نظم مبتنی بر عدالت و اخلاق باید در دستورکار قرار گرفته و با استفاده از ظرفیت های سازمان ملل متحد،سازمان کنفرانس اسلامی،جنبش عدم تعهد و نهادهای مشابه در جهت ایجاد نظام جدید در عرصه بین الملل فعالیت نماید.

2- اعمال یک دیپلماسی فرهنگی مبتنی بر آموزه های مهدوی، در ارتباط با موضوع جهانی شدن یا جهانشمولی نیز ضروری بنظر می رسد. در حال حاضرتئوری های نویسندگانی از قبیل هانتینگتون ،مشوق جنگ و منازعه میان فرهنگ ها و تمدن های جهان به ویژه تمدن های اسلامی و آسیائی است. اجتناب از وقوع جنگ بین تمدن ها، نیازمند اشاعه تفکر مهدویت اسلامی است چراکه مهدویت با تکیه بر مکتب غنی و کامل اسلام و با آرمان صلح طلبی و عدالت خواهی، آینده ای امیدبخش را به انسان ها نوید می دهد.اشاعه این فرهنگ بخصوص در آسیا نقش مهمی در تحکیم روابط فرهنگی ایران با این قاره داشته و قطعا مناسبات سیاسی فیمابین را هم تقویت خواهد نمود.

3- جهان اسلام یز می تواند برای مقابله با ترفند غرب،استراتژی دفاع از مهدویت را طراحی کند و شیعیان جهان نقش اصلی را در این روند ایفا نمایند. ابعاد تفکر انحرافی مسیحیان افراطی و انگیزه های سیاسی آنها باید افشا شده و در اولویت برنامه های فرهنگی،تبلیغی جهان اسلام قرارگیرد. باید در همایش های بین المللی ، تفکرمبتنی بر “ایجاد جنگ و نا امنی درجهان، به عنوان مقدمه ظهور منجی”، نقد و افشاگری شود. حضور حضرت عیسی بن مریم(ع) در زمان ظهور حضرت مهدی(عج) و همراهی با ایشان در انقلاب جهانی مهدوی، در متن احادیث اسلامی به صراحت و به طور روشن و واضح بیان شده است و متفکرین ادیان ابراهیمی از جمله اسلام و مسیحیت، می توانند با انجام گفتگوی مستمر با یکدیگر ، نگاه صلحجویانه خود در مورد آینده جهان را مطرح و با خطرات اشاعه تفکر “مسیحیان افراطی” برای صلح جهانی مشترکا مقابله کنند . بدیهی است که هیچیک از ادیان الهی،کشتار،خشونت و جنگ که منجر به قتل میلیونها انسان می شود را مقدمه ظهور منجی ندانسته و برعکس،علت ظهور منجی را برقراری صلح وآرامش و عدل در جهان عنوان نموده اند.

4- با توجه به اختلاف اکثر نحله های فکری مسیحیت با نگرش مسیحیان صهیونیسم به پایان جهان و ظهور منجی،می شود با انجام گفتگوی مستمر با رهبران کاتولیک،ارتدکس و حتی پروتستان ، نگاه صلحجویانه اسلام در مورد مهدویت برای آنان بازگو شده و خطرات اشاعه تفکر مسیحیان صهیونیسم برای صلح جهانی و حتی پیروان مسیح برای آنان تشریح گردد. با توجه به این مراتب،امروزه جهان اسلام که مشترکات زیادی با مسیحیت در مورد تفسیر غلط مسیحیان صهیونیسم در مورد پایان تاریخ دارد، می بایست گفتگوهای خود را با مسیحیان جهت یافتن راهکار برای مقابله با این جریان انحرافی دنبال نماید.

ه- تقویت انسجام اسلامی یکی دیگر از راهکارهای موضوع دفاع از مهدویت می تواند باشد. مسئله مهدویت اختصاص به جامعه شیعیان ندارد، بلکه به عنوان یک موضوع اسلامی در نزد اهل سنت نیزمعتبر و مورد احترام است.بر این اساس،دفاع از اصالت مهدویت وظیفه همه مسلمانان است و این امر می تواند نقش مهمی در جهت تقویت انسجام اسلامی ایفا نماید. در شرایطی که جهان غرب،تحریف و تضعیف مبانی اعتقادی اسلام را دنبال می کند و تمام توان تبلیغاتی خود از قبیل رسانه،فیلم،ماهواره،بازی های رایانه ای و قلم و بیان را در این مسیر بکار گرفته است ضرورت دارد کشورها و علمای اسلامی نیز به دفاع یکپارچه از اعتقادات اسلامی بخصوص اندیشه مهدویت بپردازند. امروز ضرورت ایجاد انسجام اسلامی برای مقابله با این وضعیت بیش از هر زمان دیگر احساس می گردد. لذا ضرورت دارد جهان اسلام بخصوص اهل تقریب،و بویژه شیعیان در جهت تبدیل اندیشه مهدویت به عاملی برای وحدت و همگرایی فعالیت نمایند.
ت زیادی با مسیحیت در مورد تفسیر غلط مسیحیان صهیونیسم در مورد پایان تاریخ دارد، می بایست گفتگوهای خود را با مسیحیان جهت یافتن راهکار برای مقابله با این جریان انحرافی دنبال نماید.

ه- تقویت انسجام اسلامی یکی دیگر از راهکارهای موضوع دفاع از مهدویت می تواند باشد. مسئله مهدویت اختصاص به جامعه شیعیان ندارد، بلکه به عنوان یک موضوع اسلامی در نزد اهل سنت نیزمعتبر و مورد احترام است.بر این اساس،دفاع از اصالت مهدویت وظیفه همه مسلمانان است و این امر می تواند نقش مهمی در جهت تقویت انسجام اسلامی ایفا نماید. در شرایطی که جهان غرب،تحریف و تضعیف مبانی اعتقادی اسلام را دنبال می کند و تمام توان تبلیغاتی خود از قبیل رسانه،فیلم،ماهواره،بازی های رایانه ای و قلم و بیان را در این مسیر بکار گرفته است ضرورت دارد کشورها و علمای اسلامی نیز به دفاع یکپارچه از اعتقادات اسلامی بخصوص اندیشه مهدویت بپردازند. امروز ضرورت ایجاد انسجام اسلامی برای مقابله با این وضعیت بیش از هر زمان دیگر احساس می گردد. لذا ضرورت دارد جهان اسلام بخصوص اهل تقریب،و بویژه شیعیان در جهت تبدیل اندیشه مهدویت به عاملی برای وحدت و همگرایی فعالیت نمایند.

گفتگو با مرکز بین المللی صلح - ناخرسندی غرب از حضور چین در افغانستان

مرکز مطالعات بین المللی صلح: اگر بخواهیم در رویکردی کلی و تئوریک به سیاست خارجی چین در افغانستان بنگریم جایگاه این کشور در اهداف راهبردی و استراتژیک پکن در کجا قرار دارد؟

چین علی رغم داشتن مرز کوتاه و کوهستانی با افغانستان، یکی از همسایه‌های این کشور محسوب شده و نسبت به تحولات افغانستان حساس است. تردیدی نیست که وجود ناامنی در افغانستان بر امنیت چین هم تاثیر منفی دارد. چینی ها که از خطر جدایی طلبی و همچنین انتقال افکار افراطی از افغانستان به درون خاک خود نگران هستند، با سیاست های ناتو و بخصوص آمریکا بخصوص در زمینه استفاده ابزاری از افغانستان برای تحقق اهداف امنیتی خود در چین، بیمناک می باشند. به همین دلیل چینی‌ها از یک افغانستان بی‌طرف که مجری سیاست های ناتو در منطقه نباشد، حمایت می کنند و دور ساختن افغانستان از غرب و بخصوص ناتو یکی از راهبردهای پکن تلقی می شود. در واقع چینی‌ها اعتقاد دارند که افغانستان در رقابت های قدرت های بزرگ در منطقه باید بیطرف بماند. یکی از دلایل امضای قرارداد استراتژیک پکن با کابل ، (چند هفته بعد از امضای قرارداد مشابه کابل با واشنگتن) نیز در جهت ایجاد توازن و ترغیب افغانستان به حفظ بیطرفی در رقابت های پنهان منطقه ای است. اینکه چینی‌ها از عضویت ناظر افغانستان در سازمان همکاری های شانگهای حمایت می کنند نیز در همین راستا است .

مرکز مطالعات بین المللی صلح:چینی ها در بعد اقتصادی و در طی چند سال اخیر هم صادرات خود را به افغانستان را افزایش داده و هم حجم سرمایه گذاری هاو کمک های اقتصادی و وام های خود را بالا برده اند. شما این رویکرد چین در بعد اقتصادی را چگونه تحلیل می کنید ؟

حضور اقتصادی در افغانستان چین یکی از راهبردهای اصلی سیاست خارجی پکن در منطقه است و در طرف مقابل به دلیل پیشرفت های با اهمیت اقتصادی چین، افغانستان نیز نگاه مثبت و راهبردی به تقویت انگیزه های اقتصادی پکن جهت افزایش سرمایه گذاری در افغانستان دارد. در امتداد اجرای این سیاست ، چینی ها به یک بازار مصرفی بیست ملیونی دست یافته و افغان ها نیز به اهداف اقتصادی خود می رسند. برای مردم کم در آمد افغانستان، اجناس ارزان چینی علیرغم کیفیت نامرغوب آنها می تواند مناسب بوده و نیازمندی های آنان را تامین کند. در حال حاضر سطح مبادلات تجاری بین چین و افغانستان ، به 200 ملیون دلار می رسد که می تواند افزایش داشته باشد. می توان گفت هدف اصلی سفر حامد کرزی رییس جمهور افغانستان به چین نیز تشویق این کشور برای افزایش سرمایه گذاری در افغانستان و تقویت روابط تجاری بین دو کشور بوده است. در این راستا چین امروز یکی از عمده ترین سرمایه گذاران در افغانستان است و امضای قراردادی به ارزش سه میلیارد دلار با دولت آقای کرزی برای بهره‌برداری از معدن مس عینک در ولایت لوگر ، که نشان می دهد که چشم انداز روابط اقتصادی میان چین و افغانستان مثبت می باشد. در عین حال باید توجه داشت که چینی‌ها در یک رقابت پنهان با غرب و بخصوص آمریکا، به دنبال دست‌یابی به منابع و ذخایر زیرزمینی افغانستان هستند و این امری است که غربی ها از آن راضی نبوده و موانع لازم را برای عدم تحقق اهداف اقتصادی چین در افغانستان ایجاد می نمایند.

مرکز مطالعات بین المللی صلح: با توجه به ساختار سیاسی موجود در افغانستان و روابط کابل با غرب چین در گسترش روابط با این کشور چه نگرانی هایی دارد ؟

چین علیرغم داشتن روابط گسترده با غرب از تداوم حضور نظامی ناتو و امریکا در افغانستان نگران بوده و به عنوان یک تهدید امنیتی به آن می نگرد. حضور طولانی و موثر امریکا در افغانستان می تواند منجر به تنگ تر شدن محاصره چین توسط غرب گردد. در واقع دائمی شدن حضور آمریکا در افغانستان به عنوان یک تهدید جدی ، برای امنیت منطقه و بخصوص همسایگان افغانستان، نگرانی مشترک کشورهای عضو شانگهای است . متن سخنرانی ها و مصاحبه های مقامات سازمان شانگهای در اجلاس اخیر پکن بیانگر این است که این کشورها از امضای معاهده استراتژیک افغانستان و آمریکا که می تواند منجر به حفظ پایگاههای نظامی در افغانستان باشد، ناخرسند بوده و بتدریج این نارضایت خود را علنی تر از گذشته بیان می کنند.

مرکز مطالعات بین المللی صلح: با توجه به پتانسیل های واگرایی در شمال غرب چین و مناطقی نظیر سین کیانگ رویکرد امنیتی چین و مبارزه علیه تندروان مذهبی و ناسیونالیستی تا چه میزانی در نگاه به افغانستان موثر بوده است؟

نگرانی جدی کشورهای عضو سازمان شانگهای از جمله چین که در اجلاس پکن هم مطرح شد، نهادینه شدن تروریسم و رشد افراط گرایی در افغانستان است. واقعیت این است که آمریکا پس از حادثه مصنوعی 11 سپتامبر با کمک ناتو به افغانستان حمله کرد تا به اصطلاح با تروریسم و افراط گرایی مبارزه کند، اما متاسفانه در طول قریب به یک دهه که از اشغال افغانستان می گذرد، نه تنها بطور جدی با تروریسم در افغانستان مبارزه نشد، بلکه دامنه تروریسم و افکار افراطی به کشورهای منطقه بخصوص در چین و آسیای مرکزی هم گسترش یافت. به همین دلیل پکن در رایزنی با کشورهای منطقه به دنبال یافتن راهکار برای رفع این نگرانی جدی منطقه ای و مبارزه با جریان افراط است. گذشته از این چین همچنین از تولید و قاچاق مواد مخدر در افغانستان که منبع اصلی درآمد گروه های تروریستی است نگران است. امروز مواد مخدر نه تنها فقط به اروپا صادر می شود بلکه در درون کشورهای منطقه نیز رسوب کرده و متاسفانه شمار زیادی از جوانان این حوزه به مواد مخدر و بویژه هرویین آلوده شده اند. در سال های اخیر،این نگرانی مشترک کشورهای منطقه با خودداری آمریکا از مقابله با تولید و قاچاق مواد مخدر در افغانستان تشدید شده است. نتایج نشست شانگهای در پکن نشان می دهد که یک اراده منطقه ای با حمایت سازمان همکاری های شانگهای برای مبارزه با تولید و قاچاق مواد مخدر در حال شکل گرفتن است.

مرکز مطالعات بین المللی صلح: نفوذ چین در افغانستان تا چه اندازه حضور منطقه ای ایران را در افغانستان را تحت تاثیر خود قرار میدهد ؟

هدف اصلی حضور منطقه ای ایران در افغانستان، تلاش برای استقرار امنیت و توسعه اقتصادی این کشور است و در این ارتباط با چین دارای منافع و اهداف مشترک می باشد. ایران و چین هر دو از دخالت نیروهای خارجی در افغانستان که موجب افزایش ناامنی، نهادینه شدن تروریسم و ازدیاد تولید و قاچاق مواد مخدر و قاچاق انسان شده است، ناخرسند هستند و هر دو کشور علاقمند به توسعه اقتصادی افغانستان می باشند. لذا چین و ایران نه به عنوان رقیب بلکه به عنوان کشورهایی که اهداف مشترکی را در جهت منافع مردم افغانستان، دنبال می کنند،هستند و در مجموع همکاری این دو کشور در افغانستان به بهبود شرایط اقتصادی و امنیتی در این کشور کمک می کند.

مرکز مطالعات بین المللی صلح: نگاه چین به افزایش حضور سیاسی و استراتژیکی در افغانستان تا چه اندازه ای به رقابت این کشو با هند و همگرایی اش با پاکستان بر می گردد؟

چین به دنبال تامین منافع اقتصادی و اهداف امنیتی خود در افغانستان می باشد و در این مسیر همگرایی مثبتی با پاکستان و ارتباطات اقتصادی مناسبی با هند دارد، لذا با هر دو کشور روابط نزدیکی ایجاد کرده است. در عین حال چین مانند بقیه کشورهای منطقه ، رقابت هند و پاکستان در افغانستان را در مسیر برقراری صلح در این کشور نمی داند.

مرکز مطالعات بین المللی صلح: چشم انداز روابط دو کشور افغانستان و چین را با توجه به تحولات نوین در روابط دو کشور را چگونه مورد بررسی و تحلیل قرار می دهید ؟

افغانستان و چین در سال های اخیر ارتباطات خوبی با یکدیگر داشته و مناسبات مستحکمی را پی نهاده اند و تحولات اخیر از جمله امضای قرار داد استراتژیک بین آنها و عضویت ناظر افغانستان در سازمان شانگهای،آینده روشنی را برای مناسبات این دوکشور ترسیم کرده است. البته ناگفته پیداست که توسعه آینده روابط چین و افغانستان در گروی وضعیت امنیتی در افغانستان بوده و در واقع رشد سرمایه گذاری چین در افغانستان در سایه استقرار ثبات و امنیت در این کشور ممکن خواهد بود. از نظر چین ، افغانستانی که سرشار از ذخایر طبیعی و معدنی باشد اما به دلیل حضور نیروهای خارجی و وجود جنگ های داخلی، نا امن شده باشد، نمی تواند یک شریک استراتژیک اقتصادی برای پکن محسوب شود. از این رو یکی از سیاست های چین در همراهی با کشورهای منطقه و بخصوص همسایگان افغانستان، حرکت در مسیر تامین امنیت و آرامش در افغانستان می باشد.

منبع: http://peace-ipsc.org/fa